1-خدا رحمت كند اكبر مشهدي، معروف به «اكبر مشدي» را. جوان كه بوديم در خيابان ري بستني فروشي داشت. بستني اكبر مشدي در همه جاي تهران به عالي بودن جنس و طعم زبانزد بود و مغازه چند دهنه و بزرگش، همواره پر از مشتري كه از نقاط مختلف تهران و محله هاي ديگر آمده بودند. آوازه و شهرت بستني اكبر مشدي باعث شد كه برخي از سودجويان در چند نقطه ديگر تهران، مغازه هاي بستني فروشي داير كنند و تابلوي «شعبه اكبر مشدي» بر پيشاني مغازه خود برافرازند. مرحوم اكبر مشدي براي مقابله با اين سودجويي بالاي پيشخوان و پشت شيشه هاي بستني فروشي خود، دست نوشته هايي نصب كرده بود كه روي آن نوشته شده بود «اكبر مشدي شعبه ندارد».
2-اين روزها، واژه «اصولگرايي» نه فقط در ايران اسلامي بلكه در تمامي منطقه و پهنه بين المللي به ترجمان ديگري از «اسلام ناب محمدي(ص)» تبديل شده است و اصولگرايان به عنوان كساني شناخته مي شوند كه در نظر و عمل بر آموزه هاي اصيل اسلام انقلابي تاكيد دارند و بر صراط مستقيم امام راحل(ره) و خلف حاضر او گام برمي دارند. اصولگرايان مخصوصا طي چند سال اخير، تجربه اي مثال زدني از پاكدستي، مردم دوستي، تواضع، حمايت از محرومان، شجاعت، ايستادگي در برابر زورگويي و باج خواهي قدرت هاي استكباري، پيشرفت هاي عظيم در عرصه هاي علمي، عمراني، فن آوري هاي مدرن و پيچيده و در يك كلمه تشنگي خدمت و نه شيفتگي قدرت را در كارنامه حضور چند ساله خود در مسئوليت هاي كليدي از جمله، مجلس و دولت به ثبت رسانده اند. نمونه هاي كم نظير و در پاره اي از موارد «بي نظيري» كه با مروري گذرا بر كارنامه عملياتي اصولگرايان نيز به آساني قابل ديدن و تصديق كردن است، بي آن كه پاي «شعار» و يا سخن خلاف و لاف گزاف در ميان باشد و صد البته، بديهي است كه پا پس كشيدن احتمالي برخي از اصولگرايان در ميانه راه به هر علتي كه باشد- از جمله غرور كاذب و يا همراهان و مشاوران نالايق- اگرچه تاسف آور است و دور نيست كه عبرت گرفته و بازگردند ولي اين پا پس كشيدن هاي احتمالي به يقين آسيب جدي در پي نخواهد داشت، چرا كه دايره اصولگرايي، شعاعي به درازاي بزرگترين قطر سرزمين ايران و ظرفيتي به گستره توده هاي انبوه و چند ده ميليوني مردم اين مرز و بوم دارد كه 9 دي و 22 بهمن شاهد آن است و اين و آن- در هر جايگاه و مسئوليتي كه باشند- برخاسته از اصولگرايي هستند و نه ايجاد كننده و برپاكننده آن.
اصولگرايي، امروزه از آوازه اي فراگير و تعريف شناخته شده اي برخوردار است و گفتني است كه تا چند سال قبل، رسانه هاي غربي اصرار داشتند براي معرفي پيروان امام(ره) و رهبري در ايران از واژه فوندامنتاليسم -FOUNDAMENTALISM - با ترجمه بنيادگرايي استفاده كنند و آنان را با گروه هاي منحرف و آمريكا ساخته اي نظير سلفي ها و القاعده، همسان نشان دهند ولي عملكرد اصولگرايان طي چند سال اخير آنان را مجبور كرده است كه ترجمه PRINCIPLISM به مفهوم اصولگرا و پاي بند به آموزه هاي تعريف شده را براي معرفي اصولگرايان برگزينند. واژه اي كه هرچند با واژه قبلي مفهوم چندان متفاوتي ندارد ولي نشان دهنده آن است كه «اصولگرايي» پديده اي متفاوت با گروه ها و احزابي نظير طالبان و القاعده و سلفي هاست.
3- اكنون جاي اين سؤال است كه با توجه به عملكرد اصولگرايان و شاخصه هاي شناخته شده اي كه اصولگرايي، مخصوصا طي چند سال اخير از خود ارائه داده است آيا مي توان كمترين ترديدي داشت كه مقابله با اصولگرايي و ايجاد شكاف و تفرقه در ميان اصولگرايان يكي از اصلي ترين خطوط استراتژيك دشمنان تابلودار بيروني است كه مانند هميشه به دنباله هاي داخلي خود ديكته كرده اند؟ آمريكا و متحدانش طي سال هاي اخير بيشترين و كاري ترين ضربه ها را از حاكميت اصولگرايان بر كانون هاي اصلي تصميم ساز و سياست پرداز جمهوري اسلامي ايران دريافت كرده اند وگرنه، ساير جريانات سياسي نظير اصلاح طلبان، كارگزاران، فلان مجمع، فلان سازمان و فلان گروه و فلان جريان كه در فتنه 88 آشكارا و بي پرده به خدمت مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس درآمده بودند و در همان حال، اصولگرايان به مفهوم واقعي آن، يعني توده هاي چند ده ميليوني مردم بودند كه حماسه هاي بي نظيري مانند 9 دي و 22 بهمن را آفريدند و پياده نظام- بعضا فريب خورده- دشمنان بيروني را از كف خيابان ها جارو كرده و شماري از عوامل نشان دار بني فتنه را به وطن اصلي آنها يعني آمريكا و اسرائيل و انگليس فراري دادند.
4- اين نكته نيز خواندني است و از گستره قدرتمند اصولگرايي و استيصال دشمن در مقابله با اصولگرايان حكايت مي كند و آن نكته اين كه؛ آمريكا و متحدانش بلافاصله پس از پي بردن به حضور يك جريان انحرافي در دستگاه اجرايي كشور با تمامي ظرفيت هاي پنهان و آشكار خود به حمايت از آن برخاستند و حضور اين جريان انحرافي را -هرچند اندك و كم شمار- به عنوان دستاويزي با هدف القاي شكاف در ميان اصولگرايان غنيمت شمردند و براي پياده نظام مدعي اصلاحات و فتنه گر خود در داخل و گروه هاي همسو- و به خارج از كشور گريخته- فرمان حمايت از جريان انحرافي را صادر كردند. آن آقاي مدعي اصلاحات با عجله به مصاحبه با روزنامه شرق مي نشيند و ضمن تجليل از سركرده باند انحرافي، مواضع وي را با مواضع مدعيان اصلاحات - بخوانيد «بني فتنه»- بسيار نزديك ارزيابي مي كند و چند هفته بعد از سوي فلان آقاي وابسته به جريان انحرافي پاسخ مي گيرد كه قرار است اين جريان در انتخابات مجلس نهم با برخي از مدعيان اصلاحات ائتلاف كرده و نامزد مشترك معرفي كنند! آن خانم كه سايه اصولگرايان را با تير مي زند و چند بار در جريان آشوب هاي خياباني بازداشت و آزاد شده است با ذوق زدگي از پيدايش جريان انحرافي ياد كرده و ابراز تعجب مي كند كه چرا برخي از سران فتنه حمايت خود از اين جريان را علني نمي كنند! و حجم انبوهي از اينگونه نظرات و ذوق زدگي ها كه شرح آن به درازا مي كشد.
اين نمونه به تنهايي نشان مي دهد دست دشمنان براي مقابله با اصولگرايان و تفرقه افكني در ميان آنان به اندازه اي خالي است كه ناچارند از «كاه» كوه بسازند و يك جريان انحرافي با نفرات اندك و كم شمار و طرد شده از سوي مردم را تا اين اندازه «درشت» و «فربه» معرفي كنند! و...
5- اكنون به صدر اين نوشته بازمي گرديم و بر اين واقعيت غيرقابل انكار تاكيد مي ورزيم كه ادامه حضور مقتدرانه اصولگرايان در كانون ها و مراكز تصميم ساز و سياست پرداز كشور؛ از يكسو مانند چند سال اخير، تضمين كننده پيشرفت و آباداني خيره كننده و كم نظير ايران اسلامي و اقتدار منطقه اي و بين المللي آن است و از سوي ديگر- و دقيقا به همان علت پيش گفته- مانع از دست اندازي دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها بر سرنوشت ملت و بر باد دادن منافع ملي و اقتدار و استقلال مثال زدني مردم و نظام است. اگر در اين دو نكته ترديدي نيست- كه نيست و نمي تواند باشد- يكي از اصلي ترين وظيفه ديني و ملي اصولگرايان، حفظ وحدت و يكپارچگي مخصوصا در بزنگاه هاي سرنوشت ساز، نظير انتخابات پيش روي مجلس نهم است. اما چگونه؟
الف: اصولگرايي ترجمان پاي بندي به «ولايت» و «عدالت» و حركت در بستر آموزه هاي مردم دوست و دشمن ستيز اسلام است و اين نكته از نگاه دشمن نيز پنهان نيست، چرا كه استقبال مردم از اين گزينه را بارها در بزنگاه هاي مختلف، نظير انتخابات، راهپيمايي ها و حمايت هاي گسترده و چند ده ميليوني مردم، آزموده است. بنابراين به خوبي مي داند كه اگر در انتخابات مجلس نهم، با تابلو و نام و نشان واقعي خود ظاهر شود، نتيجه اي غير از طرد شدن چندباره به دست نخواهد آورد.
ب: ائتلاف آشكار دنباله هاي داخلي دشمن يعني عوامل و حاميان فتنه 88 با بخشي از اصولگرايان نيز، اگرچه ناممكن است ولي در صورت ساده انديشي و فريب خوردگي احتمالي برخي از اصولگرايان- يا مدعيان اصولگرايي- اين ائتلاف احتمالي به يقين با واكنش منفي مردم روبرو مي شود چرا كه، بدنامي «بني فتنه» در نگاه و ارزيابي مردم به اندازه اي پررنگ و ننگ است كه چنانچه زلف خود را با هر فرد يا جريان سياسي ديگر گره بزنند، اين ننگ پررنگ را به فرد يا جريان مورد اشاره نيز منتقل خواهند كرد.
ج: احتمال ديگر، ورود دشمن به عرصه انتخابات در پوشش اصولگرايي است! اما، فتنه گران و حاميان آنها براي مردم شناخته تر از آنند كه با پايين كشيدن تابلوي فتنه و بالا بردن پرچم اصولگرايي، قادر به پنهان كردن هويت واقعي خويش باشند.
6- اكنون به آساني مي توان نتيجه گرفت كه تنها راه باقيمانده براي شكست اقتدار اصولگرايان ايجاد شكاف در صف يكپارچه آنان است. اين ترفند مي تواند- و قرار است- در جريان انتخابات مجلس نهم در قالب ارائه ليست هاي انتخاباتي چندگانه از سوي اصولگرايان به كار گرفته شود. زيرا ارائه ليست هاي انتخاباتي جداگانه از سوي اصولگرايان، بر فرض كه تمامي نامزدهاي معرفي شده نيز اصولگراي واقعي باشند، به طور طبيعي، مفاهيم و تعريف هاي جداگانه اي از اصولگرايي و مباني اصلي آن يعني ولايت، عدالت، آموزه هاي مردم دوست و ظلم ستيز به مردم ارائه مي دهد و همين پراكندگي و چندگانگي مفاهيم و تعاريف، مي تواند برداشت مخاطبان از اصولگرايي را خدشه دار كند. و حال آن كه اگر تفاوت ليست ها به علت تفاوت سليقه ها باشد كه عبور از آنها براي رسيدن به مقصود اصلي نه فقط ممكن بلكه ضروري است و اما، چنانچه ليست هاي جداگانه ناشي از تفاوت نظر در اصول باشد كه هر دو يا چند ليست احتمالي نمي تواند برخاسته از اصولگرايي باشد و صد البته با توجه به بصيرت مثال زدني مردم و شاخصه هاي تعريف شده اصولگرايي، تشخيص سره از ناسره چندان دشوار نخواهد بود، اگرچه بعيد نيست كه در پاره اي از موارد، زحمت آفرين باشد. از اين روي اتحاد و يكپارچگي اصولگرايان ضرورتي اجتناب ناپذير است و بايد در سراسر كشور با ليست انتخاباتي واحد حضور يافته و اعلام كنند كه اصولگرايي شعبه ديگري ندارد.
حسين شريعتمداري
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : اكبر مشدي شعبه ندارد ! (حسین شریعتمداری), اصولگرايي, اسلام ناب محمدي(ص), آموزه هاي اصيل اسلام انقلابي, دايره اصولگرايي, استيصال دشمن, ,